دیروز سالمرگ دکتر علی شریعتی بود همون مردی که تا امروز من یکی نفهمیدم کی طرفدارش و کی دشمنشه.
وقتی دانشجو بودم خیلی آدما از طیفهای مختلف دیدم که سنگ شریعتی رو به سینه میزدند.
تعداد زیادی از کتابهاش رو هم خوندم حتی نقدهایی که بر بعضی از گفتههاش شده بود رو هم خوندم
تا امروز هم که دارم اینجا مینویسم هنوز نفهمیدم شریعتی در دوره انقلاب چکاره بود. و کی باهاش خوب بود کی بد بود.
ولی چندتا نکته هست:
یکی اینکه شریعتی واقعا دموکراسی رو قبول داشت یا نه؟ اگه داشت پس ولایت فقیه رو چرا گفت
دوم اینکه اگر یک جامحه شناس روشنفکر بود چرا امروز دارن اون رو یک انقلابی پیشرو معرفی میکنند.
سوم اینکه اگه انقلابی بود چرا هروقت اسم شریعتی میاد در مقابلش شهید مطهری علم میشه
چند سال پیش در یک همچین روزی در جلسهای نشسته بودم که سخنران اون جلسه دکتر صادق زیباکلام بود. بعد از 45 دقیقه سخنرانی نتیجهای که گرفت این بود: "با دکتر شریعتی به دموکراسی نمیرسیم" همین که این جمله از دهانش دراومد سیلی از فحش و ناسزا بود که از طرف دانشجوها نثار این استاد دانشگاه شد. چراش رو نمیدونم ولی میدونم که ایشون 45 دقیقه گذشته اش درباره اثبات همین موضوع صحبت کرده بود.
دیشب تو راه که میرفتم داشتم به رادیو گوش میدادم حدود 8 شب یک برنامه از شبکه جوان پخش میشد مجری از یک استاد حوزه و دانشگاه(هردو ) درباره دکتر شریعتی پرسید. اینکه این استاد در مورد کدام ویژگیهای شریعتی صحبت کرد مهم نیست، آنچه به نظرم جالب بود این بود که هر وقت این آقا میخواست بگه شریعتی میگفت "شهید مطهری" چرا ؟ این رو هم نمیدونم.
قبلا شنیدم که میگفتند: "شریعتی میخواست از بیرون بر اسلام دست تجدد بکشه و سروش میخواست از درون"
اینکه تونستند این کار رو انجام بدن یا نه ؟ این رو هم نمیدونم
فردا هم سالروز شهادت دکتر چمران هستش. شهید چمران هم از آدمهای بزرگ زمان خود بود بشرط اینکه برادرش هرجا که میرسه نخواد خاطرهای از اون تعریف کنه.