خاطرات بزهای من

آنچه در اینجا ثبت می‌شود گوشه ای از خاطرات گذشته ، حال و آینده من و بزهایم است همین

خاطرات بزهای من

آنچه در اینجا ثبت می‌شود گوشه ای از خاطرات گذشته ، حال و آینده من و بزهایم است همین

برای شب یلدا

امشب شب یلداست می خواستم به اندازه ای که دلم می خواست اینجا بنویسم ولی این برنامه لعنتی جواب نداد تا آلان که دیگه باید برم
فقط برای تبریک شب یلدا این را می نویسم
یادشت بخیر الان چند ساله که شب یلدا من همیشه کوی دانشگاه بودم ولی امشب اصلا حسش نیست . فکر کنم امشب اولین شب یلدایی باشه که خودم تنها تو خونه باید یلدا بگیرم چون هیچکس رو هم دعوت نکرده ام به کسی هم قول برنامه ای نداده ام .
دلم می خواست امشب خونه خودمون بودم یعنی یه جورایی هم برنامه ریزی کرده بودم که امشب رو خورستان باشم ولی نتونستم مرخصی بگیرم و ماندگار شدم تو تهران با غریبی.
نمی دونم چرا شب یلدای امسالم اینقدر حسش غریبه . خیلی هم غریبه
سه نفری که دلم می خواست امشب با هم باشیم هر کدوم به نوبه خودشون گرفتار بودن من هم بهشون اصرار نکردم.
بسه دیگه

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

امروز برفی که ننشست

از صبح که اومد سر کار شایعه شده بود رئیس جمهور محترم که دست توانایی در تعطیل کردن کشور دارد قرار است به خاطر انتخابات و به بهونه آلودگی هوا چهار روز آخر هفته را تعطیل کند
ولی برف و نم نم باران بعد از ظهری شایعات را تا حدود زیادی خواباند
باید ببینیم که فردا چه می شود
وبلاگگور هم به روز شد.

یادی از کوی دانشگاه

روز پنجشنبه گذشته به مناسبت روز دانشجو برای دیدن ته مانده دوستانم و یادآوری خاطرات گذشته رفته بودم کوی دانشگاه ،
یاد آوری خاطراتی که حالا هم تلخ و هم شیرینش یاد آوری اش آهی از نهان ما بلند می کند.
نمی دانم توانستم از آن فرصتها استفاده کنم یا نه ولی خوشحالم که به هر حال فرصتی داشتم که دفتری از خاطراتم را به کوی دانشگاه اختصاص دهم
خاطراتی مثل حذف تیم ملی از جام جهانی و عصیان دانشجو ها و راهپیمایی آنها تا فاطمیه (نمی دانم چرا رفتند فاطمیه ) اون شب من یکدفعه متوجه شدم که با شلوارک تا آنجا بالا پایین پریده ام و خودم هم متوجه نشده ام . مجبور شدم سر خر را کج کنم راهپیمایی را نصفه کاره رها کنم از کوی پزشکی میانبر بزنم بیام تو محوطه خودمون
چهار سال بعد، بعد از راهیابی تیم ملی به جام جهانی یک برنامه مفصل با عده زیادی از بچه ها در گیشا برگزار کردیم
سال 82 درگیری مجدد دانشجویان با انصار باعث شد که امتحانات پایان ترم موکول شود به شهریور که البته در همان ایام مجبور شدیم یک هفته شبها نگهبانی بدهیم . یادش به خیر ساعت 5 صبح گاز اشکاور زدند و مجبورشدیم تمام بچه های ساختمانهای 14و 15و 16 و17 و18 و19 و 22 را ساعت 5 از خواب بیدار کنیم.
ایامی که می گفتند می خواد زلزله بیاد دو هفته تو سرما تو چمن ها خوابیدیم . من که رفته بودم بم برای کمک، از همه بیشتر توی چمن ها خوابیدم

از خاطرات که بگذریم کوی دانشگاه نسبت به دو سال پیش که من بودم خیلی تغییر کرده بود . سه ساختان جدید به ساختمانها اضافه شده بود . البته ساختمان 1 که من یک سال توش بودم دیگه وجود خارجی نداشت و به جاش یک نفر خیر یزدی یک ساختمان شیک با معماری ایرانی سنتی ساخته بود. چقدر من تو ساختمان یک شبها با سوسک ها و پشه کوره ها دست و پنجه نرم کردم
حتما شنیدین که آقای ریئیس جمهور لطف کردن و 250 میلیون ناقابل به بچه های کوی دانشگاه بن و کیف هدیه دادند. در همین رابطه بچه می گفتند آقای قالیباف برای اینکه پوز ریئس جمهور را کمی دستمالی کرده باشد به هریک از اتاقهای کوی یک یخچال هدیه داده است.( می گم کاشکی همیشه انتخابات برگزار می شد.)
این هم از برنامه پنج شنبه شب ما