خاطرات بزهای من

آنچه در اینجا ثبت می‌شود گوشه ای از خاطرات گذشته ، حال و آینده من و بزهایم است همین

خاطرات بزهای من

آنچه در اینجا ثبت می‌شود گوشه ای از خاطرات گذشته ، حال و آینده من و بزهایم است همین

برای شب یلدا

امشب شب یلداست می خواستم به اندازه ای که دلم می خواست اینجا بنویسم ولی این برنامه لعنتی جواب نداد تا آلان که دیگه باید برم
فقط برای تبریک شب یلدا این را می نویسم
یادشت بخیر الان چند ساله که شب یلدا من همیشه کوی دانشگاه بودم ولی امشب اصلا حسش نیست . فکر کنم امشب اولین شب یلدایی باشه که خودم تنها تو خونه باید یلدا بگیرم چون هیچکس رو هم دعوت نکرده ام به کسی هم قول برنامه ای نداده ام .
دلم می خواست امشب خونه خودمون بودم یعنی یه جورایی هم برنامه ریزی کرده بودم که امشب رو خورستان باشم ولی نتونستم مرخصی بگیرم و ماندگار شدم تو تهران با غریبی.
نمی دونم چرا شب یلدای امسالم اینقدر حسش غریبه . خیلی هم غریبه
سه نفری که دلم می خواست امشب با هم باشیم هر کدوم به نوبه خودشون گرفتار بودن من هم بهشون اصرار نکردم.
بسه دیگه

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic
نظرات 1 + ارسال نظر
بدسکتور جمعه 1 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:35 ق.ظ http://badsector.blogsky.com

سلام راوی عزیز.
شاید فکر کنی که خیلی بی معرفتم که اینقدر دیر اومدم.
ولی بخدا اینطور نیست. آدرس وبلاگتو گم کرده بودم.
که بالاخره با کمک یکی از دوستام(هیلدا خانوم) اونو پیدا کردم.
ولی خیلی خوشحالم که یه بار دیگه اومدم وبلاگت.
اینم بهت بگم که اگه ناراحت نمی شی لینکتو تو وبلاگم گذاشتم. دیگه چه بخوای چه نخوای هر چند وقت یه بار مزاحمت می شم.
اصلا اینارو ولش کن. از خودت چه خبر؟ خوب که هستی؟
مارو نمی بینی خوشحالی؟
امیدوارم که همیشه خوشحال و شاد باشی.
بیشتر از این مزاحمت نمی شم.
به امید دیدار...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد