خاطرات بزهای من

آنچه در اینجا ثبت می‌شود گوشه ای از خاطرات گذشته ، حال و آینده من و بزهایم است همین

خاطرات بزهای من

آنچه در اینجا ثبت می‌شود گوشه ای از خاطرات گذشته ، حال و آینده من و بزهایم است همین

باز هم تهران آلوده شد، همه ارگان ها و دستگاه های دولتی تعطیل شدند ولی ما همچنان مثل بز می آیم سرکار. به قول اون بنده خدایی که دیروز sms داده بود به برنامه تهران 20 شبکه تهران، این بانکی ها همه با آبشش تنفس می کنند.

البته همراه با بانکی ها، همه کسانی که در شرکت های خصوصی کار می کنند، بیمارستانی ها و همه کسانی که به نوعی کار خدماتی انجام می دهند را باید جزء آبششیان به حساب آورد.

یادداشت پایان سال

امسال که گذشت نیمه اول بد نبود ولی نیمه دومش خیلی پرمشغله بود.

از وقتی می رم دانشگاه دیگه هیچ مرخصی برای مسافرت یا استراحت ندارم.  اگه خدا بخواد این آخر سالی یه مسافرت کوچیک می ریم. ولی خبر خوب اینه که از سال آینده پنج شنبه ها تعطیل خواهیم بود.

دیروز که تقویم سال 91 به دستم رسید اولین کاری که کردم این بود تعطیلی ها رو چک کردم. خوشبختانه شرایط خوبه و چند برنامه مسافرت خواهیم داشت.

امروز آخرین روز ساله که میام سرکار قراره امروز به عنوان روز آخر با همکاران صبحانه کله پاچه بخوریم و چون دیروز حکم تثبیت من اومد قراره همه مهمان من باشند.

به هر حال سال خوبی را برای همه آروزومندم و امیدوارم شادی با سلامتی توام و  همراه همه باشد.

یادداشت

بعضی وقت‌ها آدم یادش میاد که یادش از یه چیزایی رفته. 

چند روز پیش یکی از شبکه های استانی قستمی از سریال آژانس دوستی رو پخش می کرد یه جایش مرحوم حسین پناهی می خواست خودشو معرفی کنه اولش اشاره کرد به یک قوری که توش چند تا گل بود و گفت ؛ این تنها جزیره خاطرات منه؛ حالا منهم هر چند وقت یه بار میام اینجا و به جزیره خاطراتم سری می زنم . نمی دونم چرا همیشه تو خرداد یاد انجا می افتم؟؟؟!!!!! 

 

کار کردن تو سازمان های دولتی خیلی سخته بخصوص اگه قبلش در قالب یه مهندس تو شرکت های خصوصی کار کرده باشی . اونجاها که اگه مدیر عامل می گفت بالا چشت ابروست می تونستی شرکت رو ول کنی و بری جای دیگه چون می دونستی امروز که بری فردا یه جای دیگه داری کار می کنی (البته این مال چند سال پیشه. الان نمی دونم بازار IT‌ چه شکلیه). اما اینجا از مورچه هم می ترسی که مبادا باعث بشه اخراج شی. بخصوص که اطلاعاتت هم کهنه شده.