خاطرات بزهای من

آنچه در اینجا ثبت می‌شود گوشه ای از خاطرات گذشته ، حال و آینده من و بزهایم است همین

خاطرات بزهای من

آنچه در اینجا ثبت می‌شود گوشه ای از خاطرات گذشته ، حال و آینده من و بزهایم است همین

یادبود

چند روز پیش در سالگرد ۳ خرداد(اخرین پست وبلاگم) اومدم یه پست دیگه بزارم. هرچی فکر کردم پسوردم یادم نیومد. از اون روز دارم فکر می‌کنم. تازه الان یهو پسوردم یادم اومد. گفتم تا یادم نرفتم یه چیزی بنویسم. 

قبل از اینکه وبلگ‌ها رسما به زندگی ما وارد شن. من بعضی وقت‌ها ( بیشتر برای مناسب‌های خاص خاطراتم رو می نوشتم) بعد از ا ینکه این وبلاگ رو راه اندازی کردمُ بیشتر اینجا می‌نوشتم. ولی خب درگیر زندگی شدم و فرصت نشد بیام چیزی بنویسم. اتفاقا دوستانی بودن که با هم رفاقت مجازی داشتم. 

این روزها فکر می‌کنم خوبه هر از چندگاهی بیام و یه چیزی بنویسم هرچند هرروز وقت نمی‌کنم.

سال نو

چرا اینقدر دیر گفتم سال نو مبارک؟؟؟؟ 

شاید حواسم به بیرون پنجره زندگی پرت شده!!!!!!!!!!!!!

شتر و مرغ

بالاخره یکشنبه شب هم اومد و شتر معروف به سرما هم رید و مارو قاطی مرغ‌ها کرد.