خاطرات بزهای من

آنچه در اینجا ثبت می‌شود گوشه ای از خاطرات گذشته ، حال و آینده من و بزهایم است همین

خاطرات بزهای من

آنچه در اینجا ثبت می‌شود گوشه ای از خاطرات گذشته ، حال و آینده من و بزهایم است همین

یادداشتی دیگر برای بز زیست شناست

نمی دونم چرا دلم می خواد همیشه درباره بز زیست شناس بنویسم ؟
شاید چون اون بیشتر دم دسته و بیشتر اخبارش می رسه
شاید هم چون اون بیشتر مستعد نوشته شدن باشه
به هرحال داستان امروزش هم خالی از لطف نیست خصوصا وقتی آدم بدونه اون چه شخصیته
چند شب پیش زنگ زد خونه ( بعد کلی روز که ازش بیخبر بودم ، به عبارت بهتر اززمانی که دفاع کرده بود)
دنبال یه جایی می گشت که بتونه براش پرینت رنگی بگیره ، اگه گفین چی می خواست پرینت بگیره ؟
اونایی که خوابگاه رفته باشند شاید بدونن ولی چون اکثرا نمی تونن حدس بزنن خودم می گم .
آره می خواست کارت خوابگاه رو که قبلا اسکن کرده و با فتوشاپ کارای گرافیکی لازم رو روش انجادم داده بود
پرینت بگیره
یادش به خیر اون روزای اول که اومده بود به سختی از با کارت خودش از در کوی وارد می شد چه رسد به اینکه بخواد با کارت جعلی بیاد تو
اما حالا بعد از چند سال گشتن توی این شهر ، برا خودش گرگی شده که می خواد بقول بچه ها اسناد مملکتی رو جعل و استفاده کنه
خوب البته کسی که تو اتاق 57 زندگی کرده باشه اون هم برا چند سال باید اینطوره بشه

بازم یادش به خیر اون سالای اول که تو کوی دانشگاه کمتر گیر بازار بود چیکارا که نمی کردیم
یادام می آید سال دوم که تو ساختمان 1 بودم یکسال بز حفار اونجا بود و برا دانشگاه می خوند که آخر هم قبول شد
سال سوم تو ساختمان 19 بز حسابدار یکسال غیر مجاز باهامون بود که اون هم برا فوق لیسانس می خوند و اتفاقا اون هم قبول شد
سال چهارم هم باز بز حسابدار و دایی ش بودن که دایش داشت شبانه فوق لیسانس می خوند
سال پنجم باز بز زیست شناس که فوقش رو بهشتی قبول شده بود ولی دیر خوابگاه دادن با ما به صورت غیر مجاز زندگی می کرد
(ناگفته پیداست که ما پنج سال توی کوی دانشگاه اتاق داشتیم و به دوستان سرویس می دادیم)
و البته سال ششم که خودم غیر مجاز توی کوی دانشگاه با اسرار بسیار دوستان مهمان بودم
......
حالا بعد از این همه سال تجربه این بز می خواد برا شرکت در کلاسهای IELTS بره خوابگاه چون بعد از دفاع فوق لیسانسش دیگه نمی تونه خوابگاه بگیره

..
حالا خودمونیم خداییش ما اگه از امکانات کوی استفاده غیر مجاز کردیم حداقل مفید استفاده کردیم
در انتها این نکته هم قابل ذکر است در تمام مدتی که یک نفر مهمان ما توی کوی بود اون داشت از سهمیه یکی دیگه که پولش رو دانشگاه ازش می گرفت استفاده می کرد
به عبارت دیگه ما پول نفر رو می دادیم حالا یکی دیگه استفاده می کرد که اون هم از همون قماش بود

بز زیست شناس

چند روز پیش رفته بودم جلسه دفاع از پایان نامه فوق لیسانس بز زیست شناس
خدا می دونه چقدر خوشحال شدم وقتی نمرش رو اعلام کردند
آخه بنده خدا خیلی زحمت کشیده بود برا پایان نامه ش با تقریب خوبی نصف علف های روی کوه ههای ایران رو گشته بود
از خرم آباد گرفته تا اردبیل و اسالم تا تبریز کوههای اطراف تهران
نصف این گشتن ها رو خودم باهاش رفتم بقیه اش رو هم خودش تنها رفته بود
البته نمره خوبی هم گرفت که حقش بود 19.8
از این چیزها که بگذریم خیلی پذیرایی توپی هم کرده بود
بچه ها هم خوب استقبال کرده بودند چند تا از بز های قدیمی هم اومده بودن و این بهونه ای شد تا من هم چند تا از بچه ها رو که خیلی وقت بود ندیده بودم ببینم
یه چیز دیگه هم که لازمه بگم اینه که تو اون جلسه یه خانومه دیدم که همش از این بز عکس می گرفت و همش بزم بزم می کرد ولی هر چه تلاش کردم نفهمیدم کیه
اینو گفتم تا بدونین که همچی یه خبراییه
خلاصه که رفتن به دفاع پایان نامه این بز چند ساعتی ما رو از کار و زندگی انداخت که بهش می ارزید

بز کامپیتری 77ی

یه روزایی بزی داشتم ، یه بز توپ ، خیلی باحال بود همیشه می خندید ، اصلا اهل جدی حرف زدن نبود
امکان نداشت تو بتونی دو کلمه حرف جدی باهاش بزنی .
همیشه ی خدا نیشش تا بناگوش باز بود . هرچه بهش می گفتی کرکر می خندید
گذشت تا اینکه بز ما بزرگ شد . بچم اینقد بزرگ شد تا برا خودش مردی شد
کم کم سرو گوشش شروع کرد به جنبیدن هی مع مع می کرد از قضا ماهم نمی دونستیم چشه
روزها می گذشت هرچی ما می گفتیم بز خوشگلم چی شده او در جواب فقط می خندید
تا اینکه در یک روز گرم تابستانی وقتی با هم از کوه برگشتیم
خداحافظی کرد و رفت خونه
خلاصه از اون روز که باهم خداحافظی کردیم تا حالا بیشتر از 400 روز گذشته
و من دیگه اونو ندیدم
من فکر می کنم گرگ ناقلا بز ترک منو تا ته خورده