خاطرات بزهای من

آنچه در اینجا ثبت می‌شود گوشه ای از خاطرات گذشته ، حال و آینده من و بزهایم است همین

خاطرات بزهای من

آنچه در اینجا ثبت می‌شود گوشه ای از خاطرات گذشته ، حال و آینده من و بزهایم است همین

روزنامه

الان می خوام روزانه‌ام رو بنویسم فکر که می‌کنم می‌بینم امروز از صبح که اومدم فقط به فکر چکی هستم که باید شنبه پاسش کنم . البته به نظر می‌رسه که مشکلی برای پاسش ندارم و همه‌چی حله ولی باز هم استرس دارم. معلوم نیست که روز شنبه این پولی که باید برام حواله بشه می‌شه یانه یعنی بانک مشکلی پیدا نمی‌‌کنه که پول ارسال نشه، هرچند تا حالا هیچ مشکلی پیش نیومده و همیشه بانکها کارشون رو درست انجام دادن. البته می‌دونم که در نهایت می‌تونم به اونی که چک دستشه زنگ بزنم و بگم که چک رو یه روز دیرتر ببره بانک. ولی مشکل اینه که من نسبت به همه چی شک کردم اونقدر مدیریت کشکیه که آدم نسبت به کارهای قطعی هم شک می کنه کی می‌دونه تا شنبه دولت محترم چه تصمیمی برا مملکت گرفته. این اواخر هم ریئسش داره سوتی های وحشتناک تری می‌ده
این جور که تو خبرها خوندم قراره از خیر جزیره ابوموسی بگذره. امیدوارم که درست نباشه خبرش. ولی از این آدم هرچی که بگید برمی‌یاد.

دیروز داشتم با بز حفار که تو عید مزدوج شده (فقط عقد کرده) صحبت می‌کردم. می‌گفت موبایل خودش، موبایل خانومش و تلفن خونه خانوش هرسه به دلیل بدهی‌(از نوع خیل زیادش) قطع شدن. با خودم فکر می‌کنم تو این شرایط چه جوری با هم ارتباط دارند (با توجه به فاصله 1000 کیلو متری که با هم دارند) . جالبه که وضع کامپیوتر خودش هم خرابه چون میپرسید hard جدیدی که خریدی ، Main board نمی شناسش. دلم می‌سوزه، بیشتر برا خانومش تا خودش
نظرات 2 + ارسال نظر
لی لی شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:28 ب.ظ http://liliana.blogsky.com/

این زوج باید یاد بگیرن که مختصر و مفید تلفنی صحبت کنند

شادی یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:52 ب.ظ http://rangarang1385.blogsky.com/

سلام
ممنونم به من سر زدین متن جالب برام نوشتین
موفق باشین و شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد